زندگی مازندگی ما، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

آرزودارم یه نی نی داشته باشم

خانمهای منتقد

یکی از خانومها نوشته خانوم توی پریودی نبایدنزدیکی کرد کار اشتباهیه فکرکرده من ازپشت کوه اومدم خانوم عزیزوقتی خوب نمیخونید نظرهم ندید لطفا من نوشتم ۷ پری یعنی  ۷روز بعد پریودیم  پریودهای من همون ۳ روز اوله بعدش پاک بودم اینقدرهم احمق نیستم
21 بهمن 1392

14,16,17پری

توانی روزها پروژه داشتیم خخخخخخ 14روزدیگه انتظارم تموم میشه خدایا الان نی نی تولدم باشه آمین فقط نمیدونم چرا ازپهلوهام به پایین درد دارم خداکنه چیزی نباشه 
20 بهمن 1392

۱۲پری

امروزم حدودای۴بعدظهراقدام  برای نی نی داشتیم  خدایاتمام امیدم تویی اگه این ماه نشم دیگه میمونه اردیبهشت آخه از۵ اسفندمیریم کرمانشاه آخه قراره خالم بیادایران خدایاااااا من عیدی نی نی میخواااااااام خواهش میکنم 
16 بهمن 1392

خونه دخترخاله

دیروز خونه دخترخالم بودم خوش گذشت اما دخترخالم گفت فعلا بچه نیارسخته من30سالمه بچه نمیخوام همش دردسره خیلیم خرج داره امامن عاشق بچه م میگم خداروزی رسونه خیلی توذوقم خورد وهم ترس به دلم افتاده ...
14 بهمن 1392

زن......

زن شيطان نيست... زن جلوه زيبايي بي حد خداوند است ... ميل انسان به بقا... ميل انسان به زندگي... ميل انسان به زيبا پرستي... ميل انسان به انسان... زن شيطان نيست ... گوشه اي از هنر آفرينش است... زن ... عـــشق است يک سرمايه ابدي در جهان... خلاصه تمام مهرباني هاي دنيا... چشمهايت را که پاک کن از تمام هوسها ناز يک زن را جوهر زنانگي او ميبيني نه نياز مردانگي خود... ...
13 بهمن 1392

9و10پری

9و10پری نزدیکی داشتیم اینهارومینویسم تا اگه خداخواست مامان شدم روز زایمانمودقیق تر بفهمم  راستی امروز وقتی خودموخشک میکردم لکه خون رودستمال بود لکه هاخیلی کمرنگ بودن چندبار دستمال کشیدم بازم لکه کمرنگ.....اماچندساعت بعدش دیگه لکه نداشتم خداکنه هیچی نباشه خیلی استرس دارمه ...
12 بهمن 1392

دومین ماه انتظار

اامروز حدودای ساعت 5عصر اقدام واسه بارداری کردم نمیدونم شاید عجله کردم آخه 7پری هستم خدایاقربون مهربونیات میشه به منم سعادت مادرشدنوبدی؟؟؟؟؟ انشاالله همه منتظرهایی نی نی خدابهشون فرزندی الم وصالح عطاکنه. آمیین ...
10 بهمن 1392

پری

فکرنمیکردم زودترپری شم اخه باید ۸ پری شم اما  ۳ شدم یعنی پنج روز زودتر اما امیدمو از دست نمیدم میخوام این ماه از ۱۰ پری اقدام کنم خدانه دیگه این ماه مامان بشم چون تنها من میتونم مادرموخوشحال کنم خواهرم که زمین گیرشده وطلاق گرفته داداشمم که ازدواج نمیکنه  مامانم منتظره خبربارداریموبهش بدم توروخدا واسمون دعا کنین
3 بهمن 1392

خونه مامان

من مامانمو مامی صدا میکنم این دو ماهه مامی جونمو ندیدم بعدفوت پدرم همه سختیهارودوش مامانم بود تنهایی خواهرو برادرمو فرستا دانشگاه ونگذاشت کمبود داشته باشیم اون تمام تلاششو کرد تاخواهرم لیسانس حقوق وداداشم لیسانس متالوژی بگیرن وخواهر ومنو باسربلندی عروس کرد خدایاهمیشه به مادرم سلامتی عطا کن امین.خلاصه مامی  بعدظهردوشنبه زنگ زد وقتی فهمیدمریضم خیلی ناراحت شد وگفت بیا پیش من مسعود هم گفت حاضرشوبریم ساعت۶ رفتیم ترمینال کرج  بلیط کرمانشاه ساعت ۸.۳۰داشت ساعت ۴صبح رسیدیم ازدیدن مامی خیلی خوشحال شدم بعدشم کلی حرف زدم مامی خوابش برد منم رفتم حموم  ...
30 دی 1392

طلاق خواهرم

وقتی از حموم بیرون اومدم دیدم مامی و خواهرم حاضرشدن پرسیدم  کجا؟مامی گفت امروز قراره خواهرم از شوهرش طلاق بگیره خواهرم فروردین ۹۱ وقتی که باشوهرش باموتور میرفتن خونه خواهرشوهرش تصادف میکنن شوهرش سالم بود اما خواهرمن ضربه مغزی شد وازفروردین۹۱تاحالازمین گیر شده ومامانم ازش پرستاری میکنه  وچون خواهرم نمیخواست شوهرشو مجبورکنه ازش طلاق گرفت خدایا همه مریضاروشفابده ونزار مادرم بیشترازاین عذاب بکشه اون خیلی سختی کشیده ...
30 دی 1392